نوشته شده توسط : bitaraf

دهقان پير، با ناله مي‌گفت: ارباب! آخر درد من يکي دو تا نيست، با وجود اين همه بدبختي، نمي‌دانم ديگر خدا چرا با من لج کرده و چشم تنها دخترم را«چپ» آفريده است؟! دخترم همه چيز را دو تا مي‌بيند.

ارباب پرخاش کرد و گفت:...



:: موضوعات مرتبط: کمی تامل , ,
:: برچسب‌ها: دهقان , ارباب , چپ , زهرمار , بدبخت , خوشبختی ,
:: بازدید از این مطلب : 806
|
امتیاز مطلب : 78
|
تعداد امتیازدهندگان : 23
|
مجموع امتیاز : 23
تاریخ انتشار : دو شنبه 4 بهمن 1389 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 13 صفحه بعد